دلزدگی از یک شغل
نجار پیری بود که میخواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که میخواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانوادهاش لذت ببرد. کارفرما از این که دید کارگرش میخواهد کار را ترک کند ناراحت شد. او از نجار پیر خواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد. نجار پیر قبول کرد، اما کاملاً مشخص بود که دلش به این کار راضی نیست. او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نامرغوبی استفاده کرد و با بیحوصلگی، به ساختن خانه ادامه داد.
وقتی کار ساختن خانه به پایان رسید، کارفرما برای وارسی خانه آمد. او کلید خانه را به نجار داد و گفت :
«این خانه متعلق به توست. این هدیهای است از طرف من برای تو ». نجار شوکه شده بود. مایه تأسف بود!
اگر میدانست که دارد خانهای برای خودش میسازد، مسلماً به گونهای دیگر کارش را انجام میداد.
کارمند بانک: می تونی یه وام واسه ما جور کنی؟
مهندس کامپیوتر: من کامپیوترم ویروسی شده میتونی ویندوزم رو عوض کنی؟
پزشک عمومی: میتونی برای چهارشنبه که بچهام نرفته مدرسه یه گواهی بنویسی؟
دندانپزشک: بیا این دندون عقل من رو نگاه کن ببین سیاه شده باید بکشمش یا پرش کنم؟
تعمیرکار ماشین: این ماشین من نمیدونم چرا هی صدای اضافی میده، میتونی بیای یه نیگا بهش بندازی؟!
بازیگر: واسه کسایی که میخوان بازیگر بشن چه نصیحتی دارید؟
مدیر یه جایی: میشه واسه این بهرام ما یه کار جور کنی؟
موبایل فروش: آقا این گوشی ۳۳۱۰ ما رو میشه با یه N95 عوض کنی؟!
معلم: این حسن ما یه خورده تو ریاضیاش بازیگوشی میکنه میشه این پنجشنبهی قبل از امتحان ریاضیاش شام تشریف بیارین خونه ما سر راه این اتحادارو هم یه بار براش بگین؟!
نماینده مجلس: این شهرام ما خیلی پسر گلیه میخواد زن بگیره میشه کمک کنید معافی این بچهرو بگیریم؟!
کارمند سازمان سنجش: سؤالای کنکور سال بعد رو نداری؟
نویسنده: یه روز بیا سر فرصت قصه زندگیمو برات تعریف کنم کتابش کنی!
معمار: این خونه مون باید کفش سرامیک شه و آشپزخونهاش اُپن، فکر میکنی چند روزه تموم میکنی؟
طلا فروش: الان اوضاع سکه چجوریاس؟
اقتصاددان: بالاخره این بنزین رو میخوان چیکار کنن؟ یه سوال دیگه: میدونی اصلاً درآمد نفتی ایران چقده؟
وکیل: من اگه بخوام حضانت بچهام رو بگیرم چیکار باید بکنم؟
روانشناس: من الان یه چند وقتیه بچهام شبا جاشو خیس میکنه، شوهرم هم شیش ماهه خونه نیومده، خودمم فکر کنم افسردگی گرفتم، حالا چیکار میتونی برام بکنی؟
تایپیست: یه پایان نامه دارم ۹۵۸ صفحه اصلاً وقت ندارم تایپش کنم، نظر تو چیه؟
1:روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن! (این روش برای افرادی که غیر از سادیسم، رگههایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه)
۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلوییها زودتر راه بیفتن
۳: وقتی میخواین برین دست به آب، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین
۴: وقتی از کسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین
۵: کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون، به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنین
۶: همسرتون رو با اسم یه خانم دیگه صدا بزنین
۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل کنین
۸: توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنین
۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب کانال رو عوض کنین
۱۰: از بستنی فروشی بخواین که اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه
۱۱: در یک جمع، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین
۱۲: به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین
۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمههای تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین
۱۴: وقتی با بچهها بازی فکری میکنین سعی کنین از اونها ببرین
۱۵: موقع ناهار توی یک جمع، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین
۱۶: ایدههای دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین
۱۷: بوتیک چی رو وادار کنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش رو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچکدوم جالب نیست و سریع خارج بشین
۱۸: شمعهای کیک تولد دیگران رو فوت کنین
۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین
۲۰: وقتی کسی لباس تازه میخره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته
۲۱: صابون رو همیشه کف وان حمام جا بذارین
۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین
۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی میبینین بگین چقدر پیر شده
۲۴: وقتی کسی در یک جمع جوک تعریف میکنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود
۲۵: چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین
۲۶: بادکنک بچه هارو بترکونین
۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بخندین
۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین که موی بلند بیشتر بهش میاد
۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین
۳۰: کلید آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این روش هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره)
۳۱: ایمیلهای فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین
۳۲: توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین
۳۳: هر جایی که می تونین، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش یا کفش دوستتون بهتره
۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین
۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین
۳۶: دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین
۳۷: عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین
۳۸: پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین
۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین
۴۰: شیشه های سس گوجهفرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین
۴۱: موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین
۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پستهها و فندقهای دهان بسته بذارین
۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین
۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین
۴۵: توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین
۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتلها رو عوض کنین
۴۷: یکی از پایههای صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین
۴۸: توی مهمونیها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه
۴۹: چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین
۵۰: ورقهای جزوه ۳۰۰ صفحهای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطیپاتی بذارین، یه بر هم بزنین، بعد بهش پس بدین.